لیانالیانا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

ماه کوچولوی مامان و بابا

آرزوهای یه مامان

یکی از فانتزیام اینه که روزی برسه بتونم از محتویات این جعبه برای دخترم استفاده کنم پ.ن:البته آرزوهامو دخترم برای چند ثانیه براورده میکنه ...
27 خرداد 1394

لیانا و فیلی

شبکه پویا حدودای ساعت دوازده یه کارتونی میزاره که بچه ها تنیس باز هستن و ... تا این برنامه شروع میشد لیانا میرفت تو اتاق و پشه کش شارژی که شبیه راکت تنیس هست میورد و ادای این شخصیتهای کارتونی در میورد ..منم دیدم بچه اینقدر به ورزش علاقه داره رفتم از بالای کمد بدمینتون اوردم دخترم کلی ذوق کرد و با هم بازی هم کردیم ..باز امروز با شروع این کارتون لیانا راکت های بدمینتون میخواست منم داشتم ناهار درست میکردم و کار داشتم هی میومد بهم میگفت مامان بده توپ بازی کنیم بهش گفتم ااا لیانا بیا چیپس بخور چرا نخوردی چیپس هارو بهم میگه خوردم دیگه دلم درد گرفت  خنده ام گرفت اولین خالی بندی لیانا برام با مزه بود میگفت چیپس خوردم بسه دیگه دلم درد گرفت ...
27 خرداد 1394

لیانا و ماژیک

دارم با عمه جانم تلفنی صحبت میکنم ولی حواسم به لیانا هست که یه ماژیک غیر وایت برد برداشته و میخواد تو دفترش نقاشی بکشه خیالم راحته که بچم عاقل شده داره دنبال دفتر مخصوصش میگرده م با خیال راحت مشغول گپ زدن با عمه خانوم میشم که یهو وسط صحبتشون میگم واییییییی عمه بنده خدا هول میشه هی میگه چی شد بچه چی شد عمه ما هم وسواس و حسااااس فکر کرد بچه زمین خورده  میگم هیچی کل صورتشو کرده مثل سرخپوستها به عمه میگم عکسشو براتون میفرستم ببنید چه دخملی دارم من   لیانا در حال مظلوم نمایی بعد از ارتکاب جرم پررو بازی بعد از ارتکاب جرم ریلکس شدن بعد از ارتکاب جرم این دوتا عکس هم طلبکار شدن خانوم بعد از ار...
27 خرداد 1394

بیست و هشت ماهه عزیزتر از جانم

پانزدهم خرداد لیانا بیست وهشت ماهه شد در بیست و هشت ماهگی مغز بچه ها تکامل پیدا میکنه و به عبارتی مرحله جدیدی از یادگیری و رشدشون هست که برای لیانای ما هم داره اتفاق میفته تقریبا حرف زدنش کامل شده به خصوص جمله بندیها خیلی از کلمات جایگزین کرده مثلا دیگه نمیگه پیشی میگه گبه من بگم پیشی میگه نه گبه در روزهای ابتدایی بیست و هشت ماهگی لیانا سرمای شدیدی خورد که هم خودش اذیت شد هم من و یاسر..مرتب تب میکرد و بیقرار بود که به تشخیص دکترش انفلونزا گرفته که شکر خدا بعد یکی دو روز از مصرف چهار نوع دارو خوب خوب شد تقریبا هر روز بعد از ظهرا پارک میریم و دخترم حسابی بازی میکنه اینروزا لیانا هر چیزی از وسایلشو که دست میگیره مثلا اسباب باز...
24 خرداد 1394

مال لاناس

لیانا جون عزیز دل و نور دیده ما اینروزهای زیادی احساس مالکیت میکنه و زیاد خوشایند من نیست مثلا کسی حق نداره دست به وسایلش بزنه خیلی جدی میگه مال لاناس خوب تا اینجا زیاد غیرعادی نیست ولی ماجرا از جایی شروع میشه که اون طرف مقابل اجازه نداره به وسایل خودش دست بزنه اونجا هم سریع میگه مال لاناس و توقع داره وسیله مال خودش بشه  دیگه گریه و زاری به راه میفته که حتما اسباب بازی یا لیوان یا هرچیزی که مال طرف مقابل هست مال خودش بشه البته این موضوع مربوط به بچه های غریبه تو پارک و فروشگاه یا خیابون نیست نسبت به بچه های فامیل این کارو میکنه و وسایلشون برای خودش میدونه ..این موضوع کمی فکرمو مشغول کرده دارم سرچ میکنم مطالب مختلف در برخورد درست برای ح...
14 خرداد 1394

لیانا و کالسکه

مواقعی که با لیانا میخوام خرید برم حتما حتما باید کالسکه همراهم باشه به لیانا هم خیلی تاکید میکنم که باید توی کالسکه بشینی و هوس پیاده روی نکنی هر چند که یه مقدار از مسیر میزارم پیاده روی کنه دیروز هم باید میرفتیم خرید لیانا خانوم اول از هر چیزی کلاه قرمزیو زد زیر بغل که حتما باید کلاه گرمزی هم دد بیاد آخه تجربه بهم نشون داده که ده دقیقه بعدش خودم باید کلاه قرمزیو بغل کنم..هیچی خانوم خانوما با کلاه قرمزی عازم بیرون رفتن شد از توی پارکینگ کلاه قرمزیو توی کالسکه گزاشته و میگه این کوچولو باید کالسکه بشینه دیروز نصف بیشتر مسیر کلاه قرمزی توی کالسکه بود و لیانا کالسکه رو هل میداد..خانومای رهگذر که از روبرو میومدن با دیدن لیانا و کالسکه یه ل...
12 خرداد 1394

نقاشی

برای ناهار امروز کتلت درست میکردم لیانا صدام زد که بیا پیشم بشین بهش میگم باشه عزیزم ناهار حاضر کنم میام باهم نقاشی بکشیم بعد از انجام کارها سالنامه ایی که مخصوص نقاشی های لیاناس ورق میزنم تا یه صفحه خالی پیدا کنم باهم نقاشی بکشیم که چشمم به این نقاشی لیانا افتاد دخترم یه پیشی مثل همونایی که براش میکشم کشیده بود..کلی ذوق کردم  دختر 28 ماهه من پیشی کشیده اینم یه عکس از بیرون رفتنهای مادر و دختری و آخرین گلهای بهاری...هر موقع بیرون میرفتیم برای لیانا گلهای شقایق وحشی که کنار جدولهای خیابون یا کنار دیوارها در میاد میچیدم دستش میدادم الان عادت کرده هر گلی میبینه میگه بچین این گلهای خوشگل هم دیده بود میگفت بچین بهم بده..با ...
11 خرداد 1394

رنگی رنگی

لیانا خیلی به نقاشی و دفتر و کتاب علاقه داره اگه ساعتی خونه نباشیم یا حتی بعد ار بیرون اومدن از حمام بدو بدو سراغ  کتاب و دفتر و مداد رنگی و بخصوص خودکارهای رنگی مورد علاقه اش میره..امروز هم لیانا بعد از یه اب بازی حسابی با لپهای گل انداخته اومد سراغ خودکارهای رنگی که بابایی برای کشیدن نقشه و پلان برای خودش خریده بود ولی لیانا با یه حالت جدی گفت اینا مال ناناس هیچی دیگه بابایی برای خودش بره بخره دوباره ...
9 خرداد 1394

خرابکاری

بعد از اینکه خونه رو حسابی تمیز کردی و برق انداختی و میخوایی با یه لیوان چای خوشمزه خستگی از تن خودت ببری با این صحنه مواجه بشی چی میششششششی؟؟؟ ...
9 خرداد 1394

بدون عنوان

لیانا امروز جمعه برای اولین بار تنهایی عقب نشست باید به فکر خرید یه صندلیه ماشین باشیم پ.ن:بله تا الان قوانین راهنمایی و رانندگی توسط لیانا زیر پا گزاشته میشد و بغل مامان مینشست البته فقط مسیرهای داخل شهر ...
8 خرداد 1394